اشک عسلی!

لب هایت را شیرین کن

با اشک های دلتنگیم!

پ.ن:

اشکی که از سر دلتنگی باشد / حکما از عسل شیرین تر است.

آغوش تو

در به در دنبال

جایی برای زندگی

گذرم به آغوش تو افتاد

حالا هرجا تو باشی زندگی من آنجاست!

پ.ن:

1. /مع/.

2. هیئت / آغوش حسین است!

دلگرمی!

اینقدر با این نفس خسته

دلت را "ها" میکنم

تا یخش آب شود!

دلبستگی

دلبسته ی رابطه ها شدن

چیزی جزء غم و اندوه 

در پی ندارد!

پ.ن:

دلبسته ی خدا باید شد / یعنی رفیق هم که می خواهی / بخاطر خدا باشد!

نمک اشک...

شفای زخم های دل

نمک اشک های توست...

پ.ن:

اشک های گریه کنان حسین / شفای زخم های حسین / و اشک های پسرفاطمه / شفای زخم های ماست!

شنگول!

دلم را گذاشت بین اسباب بازی هایش

تا هروقت دلش خواست

به بازی بگیردش!

پ.ن:

بعضی از رفقا واقعا به معنای واقعی کلمه "شنگول" هستن! البته بلا به نسبت شما...!

عشق تو

عشق یوسف

زلیخا را جوان کرد و

عشق تو

من را پیر!!!

عذاب بوسه!

با این عذابی که برای

بوسه های متفرقه نوشتی

جرأت نمی کنم غیر عاشقانه ببوسمت - خدا...!!!

پ.ن:

نمی تونم بگم چه عذابی داره! پس لطفا فقط برای خدا ببوسید!

تنفس مصنوعی!

تنفس مصنوعی

یعنی

لب های تو

روی لبهای من

و حالا فشار یک بوسه...!


قدرنشناسی!

میوه ی محبت هایم را

قاچ کرد

گذاشت در دهان دیگری!

پ.ن:

تو درخت محبتش را بارور میکنی

ولی میوه اش را دیگران میخورند!!!

دل نخواستم!

نخواستم!
بیا پس
ش بگیر
برای خودت
این دلی را که جزء
غم و غصه نصیبم نکرد! 

پ.ن:

1. این دل شکستن ها / این غصه ها / به من اثبات کرد / که این دل را / تنها برای خودت / خلق کرده ای.

2. خودمانی م ها ! این پی نوشت ها هم برای خودشان "پستی" جدا هستند!

الفبای دوستی

رابطه ها بازیچه اش شدند

وقتی از الفبای دوستی

چیزی نمی فهمید!

جلادی به نام فراموشی!

به دست فراموشی می سپارمت

تا زیر مشت و لگدش

مرا به یاد بیاوری!

پ.ن:

خیلی تحویلت گرفته ام / فکر کرده ای دیگر فحش هم به من بدهی رهایت نمی کنم / کور خوانده ای /...

محبت فروخورده!

ناحق ترین عمل ت

در حق من

فروخوردن محبت هایی ست

که حق من است.

پ.ن:

از تو فقط دردهایت نصیب من شد/ این حق من نبود...

سیل


رابطه ش را سیل برد

وقتی خودش را

یکباره خرج رفیق کرد!


پ.ن:

وقتی دریچه های سد را یکباره باز کنند هرچه زمین کشاورزی و شهر در سر راه رودخانه باشد زیر آب می رود ،اما اگر کم کم و به اندازه آب توزیع شود محصول همان زمین ها بازار شهر را رونق می دهد!


اشتها!

لب های تو اشتها آور می شود

وقتی که هیچ اشتهایی ندارم!

پ.ن:

گاهی سیر می شوم / حال هیچ کس را ندارم / اما تو خوب بلدی چطور...


کوه کینه

گله ها را یکی یکی در دلش انباشت

ناگهان دید کوهی از کینه به پاشده!

پ.ن:

بعضی حرف ها اگر گفته نشوند تبدیل به کینه خواهند شد!

چاه دل


دل هایی هستند مثل چاه

بعضی دردهایت را می خورند

و بعضی ایمانت را...!

 

پ.ن:

 من اگر نتوانم چاهی شوم برای درد دلهایت / به درد همان سطل آشغال نارنجی کوچه تان می خورم!


ذبح دل


ذبح کردی دلم را

بدون قطره ای محبت

تشنه ی تشنه...

پ.ن:

تا تشنگی من را دید / از روی قصد / پیاله پیاله برای دیگران پر کرد / تا بیشتر بسوزاند مرا... /.


صفای دوری

صفای دوریت را

به بی صفایی نزدیکی

ترجیح می دهم!

پ.ن (اختصاصی):

1.می گفت به کافر هم که قول می دهی ، سر قولت باش! "مع"

2. تصمیم گرفتم بی پرده بعضی حرف ها را بزنم! اشکالی دارد؟!


تنها سکوتت نصیب من شد...

حرف هایت نصیب دیگری شد و

سکوتت نصیب من... 

"مع"

آدم کاکتوسی!

وقتی ظاهرت کاکتوس باشد

هیچ بنی بشری جرأت شوخی

با تو را نخواهد داشت!

ظاهر کاکتوسی بهتر است

از باطن کاکتوسی!

--------------------------------------

پ. ن: برگ گل رُز نرم تر از قلب کاکتوس ها نیست...


منت رابطه

برایم مُردی

از وقتی که

 منت رابطه ات را

روی سرم گذاشتی!

احتکار

این احتکار محبتت

بازار دوستی را

بدجور کساد کرده! 

کم محلی

با کم محلی هایت 

چنان محبت هایم را سوزاندی

که همه اش شد

خاکستر کینه...

رشته ای بر گردنم افکنده دوست...

اینقدر این سو و آن سو

کشیدی مرا

که دهان کفش هایم

از تعجب باز مانده! 

پی نوشت:

از فردا پابرهنه دنبالت می آیم!


پشیمانی

عشق هایم را دانه دانه

در نخ پشیمانی گذاشتم

تا تسبیحی شود

برای نفرین هایم...

دل تنگی

وقتی دل مجبور است

فاصله ی من تا تو را 

در هر ثانیه

رفت و برگشتی طی کند

باید هم آب برود! 

باید هم تنگ بشود برای عشق های بزرگی

که در این دلِِ آب رفته جا نمی شوند...

(( دلم برای تو آب رفته که برای دیگری تنگ شده!))

پی نوشت:

چند روزی نبودم ، حالا هستم و دوباره نیستم! زندگی همین است...