لبخند تو
مثل منحنی لبخند تو!
مثل منحنی لبخند تو!
خودت را خواهد سوزانـــد!
پررونق ترین شغل دنیاست!
پ.ن:
* تو هم به درد بیگانه ها دچار شده ای ، توهم ساده و ارزان فروختی مرا ، مثل دیگران... (همیشه از این حرف بدت می آمد) مثل دیگران... نه؟!
خودش را همیشه برحق می دید
و کارش را درست ،
اشکال از او نبود...
آیینه های شهر دروغگو شده بودند!
پ.ن:
اثر آن ضربه ی سیلی مرا هزار تکه کرد ، طاقت راست گویی یک آیینه را نداشتی ، من غبارآلود بودنم را پذیرفتم اما جای اینکه با اشک هایت مرا بشویی... اول خط گفتم... اثر آن ضربه ی سیلی مرا هزار تکه کرد ، هزار تکه ی غبارآلود!
چقدر در حق این پله ها بی وفایی شد
از وقتی دلبسته یک آسانسر شدیم!
برای شنیدن حرف دلش
بالای این سازه ی فلزی پارک چوبی*
آن قدر خودم را بچه کردم
که از طناب ها بالا کشیدم!
پ.ن:
این خاطره هم تلخ است هم شیرین!
* پارک چوبی: پارکی واقع در منطقه ی ساحلی کیانپارس شهر اهواز
تا عمل ت را کنترل کرده باشی
در تار موی تو...
خواست عشق را بنوازد
که...
دل هیئتی ام پرسید
مو با این ظریفی
وقتی به آتش برسد چه می شود؟!
پ.ن:
* دلم برای بند اول تنگ شده
* این ها به ما نمی آید... می آید... نمی آید... آمد... خواهد آمد... آمده بود... نیامده... و...
اصلا به قول او: یه روز خوب می آد!
مع
محبت گویند!
پ.ن:
بیا این دوستی را دوباره شارژ کن
*140* دوستت دارم# !
دوستت دارم
گفتم:
شرمنده
قبرستان دلم
دیگر جایی برای کفن و دفن ندارد!
تو خودت شاهد ، قاضی و جلاد باشی
و من تنها یک جمله
"محکــــــوم به گمانه زنی های غلط تو!"
پ.ن:
1. در این حکومت حاکم بر وجود گوشه گیری را ترجیح می دهم تا این که به عنوان مزدور حکومت به میدان بیایم.
2. این پست سیاسی نیست
درحالی که رویت را برگردانده ای
می گویی: راه ما از هم جداست!
پ.ن:
کبک وقتی احساس خطر می کند ، سرش را در برف فرو می برد!
چقدر مثل کبک شده ای!
بزرگترین انتخاب
زندگیم بود!
به طولانی ترین عذاب ها
دچارم کرد...
پ.ن:
دلم برای لبخندهایت تنگ شده...
چاقوی کینه ی مرا
دل سنگ تو تیز کرد...
تو و آغوش من
جز این خلوتی را نمی طلبم!
از این که دوستت دارن؟!
از این که پیام عاشقانه برات می فرستن؟!
بلاخره آدم یه جا سیر می شه! نه؟!
بگذریم! حالت چطوره؟!!!
"مع"
در موزه ی عبرت هایم خواهم گذاشت/.
پ.ن:
از اول هم گفته بودم راه ما از هم جداست!
روزی از این سلول ابهام به سوی
طناب دار حقیقت خواهم رفت...
پ.ن:
*** دعا کن آن روز نرسد!/ که دیگر مثل منی را نخواهی داشت!
وقتی
تو کتاب ها را در سرت جا به جا می کنی
و من در کیف چرمی ام!
پ.ن:
ای وای از عالم بی عمل!
ببخشید اگر
این محبت هایت را
پس می زنم!
حکایت من
حکایت همان بیمار دیابت ی ست
که شیرینی تعارفش می کنند
دوست دارد بخورد اما...
پ.ن:
محبت هایت را دیابتی کن / این روزها بدجور / به شیرینی حساس شده ام!
کار را به جایی رساند
که باور نمی کرد
محبت دوستان را...
تو با دلم سر و کار داری
رفیق!
پ.ن:
اخم تو / زمین تا آسمان / با اخم یک غریبه / فرق دارد!
در اوج نزدیکی من
می شود نهایت "بدگمانی"!
هرکسی که با تو پرید!
پ.ن:
خیلی ها از دست تو پریدند و خیلی ها با تو!
با اشک های دلتنگیم!
پ.ن:
اشکی که از سر دلتنگی باشد / حکما از عسل شیرین تر است.
جایی برای زندگی
گذرم به آغوش تو افتاد
حالا هرجا تو باشی زندگی من آنجاست!
پ.ن:
1. /مع/.
2. هیئت / آغوش حسین است!
دلت را "ها" میکنم
تا یخش آب شود!
شفای زخم های دل
نمک اشک های توست...
پ.ن:
اشک های گریه کنان حسین / شفای زخم های حسین / و اشک های پسرفاطمه / شفای زخم های ماست!