دوری و دوستی

وقتی دوستی را

در نزدیکی نیافت

گفت:

دوری و دوستی!

پ.ن:

بعضی نزدیکی ها/ ثمره اش دشمنی ست! / پس بهتر که دور باشیم و دوست!

پرحرفی

شخصیتش آب رفت

از بس پرحرفی کرد!

احتیاط کن

احتیاط کن...

تو با دلم سر و کار داری

رفیق!

پ.ن:

اخم تو / زمین تا آسمان / با اخم یک غریبه / فرق دارد!

بدگمانی

بی اعتمادی تو

در اوج نزدیکی من

می شود نهایت "بدگمانی"!

ممنوع الارتباط!

ممنوع الارتباط با من شد

هرکسی که با تو پرید! 

پ.ن:

خیلی ها از دست تو پریدند و خیلی ها با تو!

اشک عسلی!

لب هایت را شیرین کن

با اشک های دلتنگیم!

پ.ن:

اشکی که از سر دلتنگی باشد / حکما از عسل شیرین تر است.

گره من و نوک کبوتران حرمت!

هر دانه گندمی

که جلوی کبوتران حرمت

می اندازم

گره ای ست که با

نوک زدن شان باز می شود!

پ.ن:

نوک تمام کبوتران حرمت را از همین فاصله دور می بوسم!!!

این مطلب در سایت "نقل قول": نوک کبوترانت.گره گشای من اند

بلیط زیر سنگ فرش حرم!

گفت: هرچه گشتیم نبود

بلیطی نیست...

گفتم: ساده ای!

بلیط ها را قایم کرده زیر

سنگ فرش های حرم

هرکه با اخلاص تر بود

بلیطش را می دهد!

پ.ن:

دروغ می گویم امام رضا (ع)؟!

آغوش حسین

هیئت

همان آغوش

حسیــــــــن است!

آغوش تو

در به در دنبال

جایی برای زندگی

گذرم به آغوش تو افتاد

حالا هرجا تو باشی زندگی من آنجاست!

پ.ن:

1. /مع/.

2. هیئت / آغوش حسین است!

دلگرمی!

اینقدر با این نفس خسته

دلت را "ها" میکنم

تا یخش آب شود!

اکسیژن روح!

ماسک اکسیژن روح ما

خیمه ی عزای توست!

هوای روضه

گناه

روح ایمانمان را به جانکندن انداخته بود

که هوای روضه به دادمان رسید!

آزادی بیان یا اجازه ی فحاشی؟!

وقتی دید نظام

نقد منطقی منتقدان را

با دل و جان می پذیرد

اما فحاشی دهن کجان را نه!

فریاد زد: ما آزادی بیان نداریم!!!

پ.ن:

هرچه به انتخابات نزدیکتر می شویم / دهن کجی ها هم به نظام بیشتر می شود/.

فاجعه ی سقیفه

حادثه ی کربلا روشن کرد

عمق فاجعه ی سقیفه را...

آتش سوزان

آتشی سوزان تر از

"آتش شهوت" ندیدم!

پ.ن:

تن به آتش شهوت دادن عقل و خرد آدمی را از بین می برد.

اعتیاد آور

چیزی اعتیاد آور تر

از "گناه" ندیدم!

دلبستگی

دلبسته ی رابطه ها شدن

چیزی جزء غم و اندوه 

در پی ندارد!

پ.ن:

دلبسته ی خدا باید شد / یعنی رفیق هم که می خواهی / بخاطر خدا باشد!

تورم!!!

وقتی ایمان در بازار شهر

چوب حراج خورد

اقتصاد مملکت

دچار تورم شد!

نمک اشک...

شفای زخم های دل

نمک اشک های توست...

پ.ن:

اشک های گریه کنان حسین / شفای زخم های حسین / و اشک های پسرفاطمه / شفای زخم های ماست!

حیای زبان...

حیای در عمل بسته

به حیای در سخن است

پ.ن:

آدمی که زبانش حیا ندارد / کارش به بی حیایی در عمل می کشد.

شنگول!

دلم را گذاشت بین اسباب بازی هایش

تا هروقت دلش خواست

به بازی بگیردش!

پ.ن:

بعضی از رفقا واقعا به معنای واقعی کلمه "شنگول" هستن! البته بلا به نسبت شما...!

عشق تو

عشق یوسف

زلیخا را جوان کرد و

عشق تو

من را پیر!!!

اذن دخول

اذن دخول حرم رضاست

زیارت خواهرش معصومه! 

پ.ن:

دلم هم قم می خواهد و هم مشهد!

خدایا هردو را باهم نصیب کن...

* عکس از وبلاگ آقا نیما - "نفس المهموم"

لغزش

رابطه ای ست میان

لغزش هایم

با

نمازهای بدون توجه من!

عذاب بوسه!

با این عذابی که برای

بوسه های متفرقه نوشتی

جرأت نمی کنم غیر عاشقانه ببوسمت - خدا...!!!

پ.ن:

نمی تونم بگم چه عذابی داره! پس لطفا فقط برای خدا ببوسید!

تنفس مصنوعی!

تنفس مصنوعی

یعنی

لب های تو

روی لبهای من

و حالا فشار یک بوسه...!


سربازان خمینی | بزرگ مردان تاریخ

                              

ببین سربازان خمینی را ، ببین جسم نحیف و کوچکشان را ، این جسه های کوچک حامل روح های بزرگی ست که وسعتشان مرز زمان و مکان را شکافته و به آن روح بی انتهای حق گره خورده است ، عظمت این ها بود که کمر شیطان را در هم شکست ، عزت این ها بود که به آب و خاک ما عزت داد ، ببین این قاسم های خمینی را ، با همین جسه ی کوچکشان در مقابل استکبار سینه سپر کردند ، این ها روح حقیر و کوچک دشمن را دیده بودند نه جسم و زور بازویش را ، این ها باطن دل ها را می دیدند نه ظاهر آدم ها را ، این ها به قلب ظلم تیر زدند نه به جسم یک سرباز دشمن ، این ها ظلم را زمین گیر کردند ، اراده ی این ها گره خورده با اراده ی حق تعالی بود ، و وقتی حق تعالی اراده کند هیچ چیزی در عالم نیست که برخلاف اراده اش باشد ، من احساس حقارت میکنم در برابر این عظمت ، در برابر این عزت ، قلب در لجن فرورفته و وامانده ی من کجا و روح عظیم و ملکوتی این ها کجا ، کاش نظر شهدا بر دل ما هم بیافتد ، شاید رنگ و بویی از آن ها گرفتیم...

                         

پ.ن:

1.عکس ها متعلق هستند به شهید نوجوان کاظم مهدیزاده

2. این عکس ها بدجور حال من رو بهم ریخت... بدجور...




آژانس شیشه ای

ابراهیم جان:

تا وقتی کار سینمای کشور

پرداختن به "فحشا" ست!

من از "آژانس شیشه ای"

دل نخواهم کند!

پ.ن:

1. "آژانس شیشه ای" همیشه تازه ست!

2. حاج کاظم: حافظ امنیت ملی برای من امثال "عباس" ند ، اگه امنیت ملی اون ها رو "بی بی سی" تعیین می کنه... هرکی قبله ی خودش رو بچسبه!

همنشینی با بنده...


قرار ما وقت اذان بود

ببخش که دیر آمدم

همنشینی با بنده ات اسیرم کرد...


پ.ن: به قول محمد علیزاده: العفو... العفو...