قابل توجه آقایان!

................
(قابل توجه مسئولین کشور)

................

صراحت

وقتی موفق می شوی

که بتوانی حرفت را صریح بزنی!

پ.ن:

1. صراحت در  بیان به معنای تندی و بی ادبی نیست / بی هیچ ترسی حق را گفتن می شود صراحت /.

2. دل گیر نشو / حرف حق...

واجب صحیح

توفیق انجام صحیح واجبات هم

از سرمان زیادی ست

چه رسد به مستحبات!

پ.ن:

البته گاهی این مستحبات هستند که واجب را کامل می کنند/.

دل بی حیاء

گشت ارشاد هم

ذره ای از بی حیایی

این دل من کم نمی کند!

پ.ن:

دل بی حیا ، دلی ست که وابسته ی غیر تو شود! این دل حیا ندارد!!!

سربازی

ای کاش هیئت هم سرباز پذیرش می کرد!

تا سربازی مان را در خدمت اهل بیت بودیم...

فساد

تبدیل یک سیب ترش

به یک سیب شیرین

زمان می برد اما

به فساد کشاندن همان سیب شیرین

به اندازه ی یک چشم به هم زدن هم زمان نمی خواهد!

سربازی

مرا به عنوان

سرباز خودت

قبول کن حسین!

پ.ن:

1.فرماندهی ازآن توست...

2. خدمت اینجا را ، سربازی تو می دانم/.

انذار

برای اصلاح دوستان

دعا را رها و

به انذار بسنده کرده ایم!

پ.ن:

اهل بیت

هم انذار می دادند

و هم دعا می کردند...

هدیه ی معرفت!

معرفت

هدیه ای ست که با دعا

به دوستت تقدیم خواهی کرد!

پ.ن:

از تمامی دوستان با معرفت/التماس دعا داریم.

سنگینی دل

برای نماز صبح

سنگینی چشم ها

با یک آب زدن از بین می رود

اما

تو بگو سنگینی دل را چه کنم؟!!!

پ.ن:

دیگر قطره ای اشک هم نمانده تا دل را بشویم...

تخریب!

با " تخریب " آدم ها

به خیلی جاها رسید

اما

به خدا هرگز!

گره کور

دستم را

گره کور زده ام

به ضریح دستانت!

پ.ن:

/من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند ،

خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند/.

خلوت

من و آغوش تو

تو و آغوش من

جز این خلوتی را نمی طلبم!

تلخی

تلخی ها را به قیمت

شیرینی با تو بودن خریدم!

اگر بیایی...

رویایم با خیال تو گلستان شد

دنیایم چه خواهد شد

اگر بیایی؟

خسته شدی...

خسته شدی...

از این که دوستت دارن؟!

از این که پیام عاشقانه برات می فرستن؟!

بلاخره آدم یه جا سیر می شه! نه؟!

بگذریم! حالت چطوره؟!!!


"مع"

اشک خدا

گناه ما

اشک خدا را

از چشمان تو جاری می کند

یاصاحب الزمان...

پ.ن:

این روزها /توبه/ می خواهم.... الهم ارزقنی...

عذرخواهی

کاش آن قدری که برای

معذرت خواهی از بنده ات

دست و پا می زدیم

برای عذر خواهی از تو هم...

ای آبروی دوعالم

اگر حسین نبود

خدا پرده از گناهان ما بر می داشت!

پ.ن:

اَللّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَكَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ

بدبخت!

چه بدبخت شده ام

که با این همه بار گناه

باز هم حس خوب بودن دارم!

گناه صغیره

زمینه ی گناهان کبیره

همین گناهان صغیره اند/.

سند روضه ی هفتگی

گریه های هرهفته ی زهرا

بر مزار شهدا

سند محکم

روضه ی هفتگی ماست!

پیرهن سیاه من

مخواه که از تو دل بکنم

عاجزم... عاجز...

مادر  گفته از ماه صفر گذشته ست

اما

پیرهن سیاه من...

کاش ساده بود دل کندن از تو

پ.ن:

عجیب عادت کرده ام ، به لباس عزای تو/.

خاطرات با تو بودن

خاطرات با تو بودن را

در موزه ی عبرت هایم خواهم گذاشت/.


پ.ن:

از اول هم گفته بودم راه ما از هم جداست!

سلول ابهام

روزی از این سلول ابهام به سوی

طناب دار حقیقت خواهم رفت...


پ.ن:

*** دعا کن آن روز نرسد!/ که دیگر مثل منی را نخواهی داشت!


نام شیرین تو

نام شیرین تو

عالمی را فرهاد می کند

حسیـــــــــــــــــن...

مومن زرنگ!

شیطان گفتش:

وقتی "خدا" کارت داشت

خودت را به خواب بزن!

گفت: باشد!

و از آن پس بود که...

وقتی شیطان کارش داشت

خودش را به خواب می زد!

پ.ن:

1.این حس خواب و خستگی را باید برای گناه بگذاریم نه نماز!

2. مومن زرنگ است! همین/.

وقتی بار رسالت حسین زمین بماند ، فسادها شایع می شوند!

صدای هل من ناصر کسی من را پای مقتل کشاند ، مقتلی که از هزار و سیصد سال پیش سخن می گفت از حادثه ای در قرن ها قبل... لابه لای صفحه ها را از مدینه تا کربلا گشتم ، دنبال دلیل تازگی این صدا که چرا بعد از قرن ها هنوز این ندا به گوش می رسد چرا هنوز شخصی به نام حسین طلب یار می کند؟! ، چرا این ندا باید به گوش من برسد؟ مصیبت های مقتل را صفحه به صفحه با اشک هایم پشت سر گذاشتم ، اشک ها ریختم و ناله ها کردم ، در اوج این روضه ها و این مصیبت ها بود که دوباره صدای هل من ناصر به گوشم رسید ، عزمم را مرصوص کردم تا بفهمم  این ندا از من چه می خواهد ، مگر یک انسان مصیبت دیده جزء یکی که با او همدردی کند چه می خواهد؟ تمامی صفحات مقتل را عقب زدم ، برگشتم قبل تر از حادثه ها ، مصیبت ها ، بلاها و زجرها... آنجا که حسین دارد خطبه می خواند آنجا که می گوید: من قیام کردم برای اصلاح امت جدم و نهی از منکر و امربه معروف ، در این خط از مقتل بود که صدای این یاری طلبیدن بیشتر به گوش می رسید ، حسین از رسالتی حرف می زد که دامنه اش در تمامی زمان ها و مکان ها گسترده است ، اصلاح امت رسول الله یعنی تا وقتی این امت هست این رسالت هم هست ، و تا وقتی این رسالت به طور کامل انجام نشود ، این صدا در عالم می پیچد تا اصحاب سیدالشهدا در تمامی تاریخ زنده بمانند با لبیک بر حسین... ، حسین هل من ناصر خدا را لبیک گفته بود و اصحابش هل من ناصر او را لبیک می گویند... ، حالا بار رسالتی که از حسین بردوش ما مانده همین است ، قیام در برابر همه ی مفاسد و رذائل و این قیام مرحله ی اولش از خود ما شروع می شود ، یعنی قیام در نفس ، قیام در کربلای وجود خودمان برعلیه تمامی فسادها و رذائل ، قیام برای اصلاح خودمان که بعد از این مرحله از قیام میسر می شود اصلاح دیگران ، و قیام علیه رذائل و فسادهای جامعه ، به ملت آن کشوری که فقط از حسین روضه هایش را درک کرده اند اما رسالتش را نه ، حسینی گفته نمی شود ، وقتی از حسین فقط مصیبت هایش را فهمیده ای ، حسین را خلاصه می کنی در یک دهه ی محرم و یک روز اربعین ، وقتی بار رسالت حسین زمین بماند ، فسادها شایع می شوند ، ریشه می زنند در همه جای مملکت ، از سینما تا کتاب ها و سایت ها و... همه و همه دچار فساد می شوند ، مردم جامعه دچار فساد می شوند ، جامعه نور ایمانش را از دست می دهد ، دنیا طلبی بیداد می کند ، و حسین زمان تنها می ماند ، رسالت حسین اصلاح امت بود و امربه معروف و نهی از منکر ، چیزی که امروز جامعه ی اسلامی اگر نداشته باشد یقینا رو به انحراف خواهد رفت ، هل من ناصر حسین اگر هنوز به گوش می رسد دلیلش این است که رسالت حسین هنوز به سرانجام نرسیده است/.

کربلای نفس!


اصحاب حسین

عاشورا را

تجربه کرده بودند

در کربلای نفسشان!

پ.ن:

وقتی در کربلای نفست / در مقابل تمام رذیلت ها و فسادها / توانستی عاشورایی به پا کنی / آن وقت جزو اصحاب حسین خواهی بود/.


قیامت

تا قیام حسین

به نتیجه نرسیده است

دنیا ، پایانی به خود نخواهد دید!