آیینه های دروغگو

خودش را همیشه برحق می دید
و کارش را درست ،
اشکال از او نبود...
آیینه های شهر دروغگو شده بودند!
پ.ن:
اثر آن ضربه ی سیلی مرا هزار تکه کرد ، طاقت راست گویی یک آیینه را نداشتی ، من غبارآلود بودنم را پذیرفتم اما جای اینکه با اشک هایت مرا بشویی... اول خط گفتم... اثر آن ضربه ی سیلی مرا هزار تکه کرد ، هزار تکه ی غبارآلود!
+ نوشته شده در دوشنبه بیستم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 18:20 توسط امیر
|