حیای زبان...
به حیای در سخن است
پ.ن:
آدمی که زبانش حیا ندارد / کارش به بی حیایی در عمل می کشد.
به حیای در سخن است
پ.ن:
آدمی که زبانش حیا ندارد / کارش به بی حیایی در عمل می کشد.
تا هروقت دلش خواست
به بازی بگیردش!
پ.ن:
بعضی از رفقا واقعا به معنای واقعی کلمه "شنگول" هستن! البته بلا به نسبت شما...!
زلیخا را جوان کرد و
عشق تو
من را پیر!!!
اذن دخول حرم رضاست
زیارت خواهرش معصومه!
پ.ن:
دلم هم قم می خواهد و هم مشهد!
خدایا هردو را باهم نصیب کن...
* عکس از وبلاگ آقا نیما - "نفس المهموم"
لغزش هایم
با
نمازهای بدون توجه من!
بوسه های متفرقه نوشتی
جرأت نمی کنم غیر عاشقانه ببوسمت - خدا...!!!
پ.ن:
نمی تونم بگم چه عذابی داره! پس لطفا فقط برای خدا ببوسید!
یعنی
لب های تو
روی لبهای من
و حالا فشار یک بوسه...!
ببین سربازان خمینی را ، ببین جسم نحیف و کوچکشان را ، این جسه های کوچک حامل روح های بزرگی ست که وسعتشان مرز زمان و مکان را شکافته و به آن روح بی انتهای حق گره خورده است ، عظمت این ها بود که کمر شیطان را در هم شکست ، عزت این ها بود که به آب و خاک ما عزت داد ، ببین این قاسم های خمینی را ، با همین جسه ی کوچکشان در مقابل استکبار سینه سپر کردند ، این ها روح حقیر و کوچک دشمن را دیده بودند نه جسم و زور بازویش را ، این ها باطن دل ها را می دیدند نه ظاهر آدم ها را ، این ها به قلب ظلم تیر زدند نه به جسم یک سرباز دشمن ، این ها ظلم را زمین گیر کردند ، اراده ی این ها گره خورده با اراده ی حق تعالی بود ، و وقتی حق تعالی اراده کند هیچ چیزی در عالم نیست که برخلاف اراده اش باشد ، من احساس حقارت میکنم در برابر این عظمت ، در برابر این عزت ، قلب در لجن فرورفته و وامانده ی من کجا و روح عظیم و ملکوتی این ها کجا ، کاش نظر شهدا بر دل ما هم بیافتد ، شاید رنگ و بویی از آن ها گرفتیم...
پ.ن:
1.عکس ها متعلق هستند به شهید نوجوان کاظم مهدیزاده
2. این عکس ها بدجور حال من رو بهم ریخت... بدجور...
تا وقتی کار سینمای کشور
پرداختن به "فحشا" ست!
من از "آژانس شیشه ای"
دل نخواهم کند!
پ.ن:
1. "آژانس شیشه ای" همیشه تازه ست!
2. حاج کاظم: حافظ امنیت ملی برای من امثال "عباس" ند ، اگه امنیت ملی اون ها رو "بی بی سی" تعیین می کنه... هرکی قبله ی خودش رو بچسبه!
قرار ما وقت اذان بود
ببخش که دیر آمدم
همنشینی با بنده ات اسیرم کرد...
پ.ن: به قول محمد علیزاده: العفو... العفو...
وقتی اراده ات را
گره زده باشی
به اراده ی خدا...!
قاچ کرد
گذاشت در دهان دیگری!
پ.ن:
تو درخت محبتش را بارور میکنی
ولی میوه اش را دیگران میخورند!!!
در این فضای آلوده
دست به دامن ماسکی شده ام
که از آن 8 سال
از تو به یادگار مانده...
پ.ن:
جنگ چه سخت باشد و چه نرم / ما آماده ایم / جنگ سخت ماسک شیمیایی می خواهد و / جنگ نرم ماسک بصیرت!
پ.ن:
1. این دل شکستن ها / این غصه ها / به من اثبات کرد / که این دل را / تنها برای خودت / خلق کرده ای.
2. خودمانی م ها ! این پی نوشت ها هم برای خودشان "پستی" جدا هستند!
که ذره ذره
غمت را بر دل نازل می کند...
پ.ن:
1. هرچه جلوتر می روم / بردن یک نام برایم سنگین تر می شود / "زینب".../.
2. اگر پرده ها کنار برود و شیعیان همه ی مصیبت حسین را ببینند / جان خواهند داد!
وقتی از الفبای دوستی
چیزی نمی فهمید!
تا زیر مشت و لگدش
مرا به یاد بیاوری!
پ.ن:
خیلی تحویلت گرفته ام / فکر کرده ای دیگر فحش هم به من بدهی رهایت نمی کنم / کور خوانده ای /...
در حق من
فروخوردن محبت هایی ست
که حق من است.
پ.ن:
از تو فقط دردهایت نصیب من شد/ این حق من نبود...
رابطه ش را سیل برد
وقتی خودش را
یکباره خرج رفیق کرد!
پ.ن:
وقتی دریچه های سد را یکباره باز کنند هرچه زمین کشاورزی و شهر در سر راه رودخانه باشد زیر آب می رود ،اما اگر کم کم و به اندازه آب توزیع شود محصول همان زمین ها بازار شهر را رونق می دهد!
وقتی که هیچ اشتهایی ندارم!
پ.ن:
گاهی سیر می شوم / حال هیچ کس را ندارم / اما تو خوب بلدی چطور...
امسال تجمع
سال بعد یادواره
سال بعد از بعد...
همینطور یوم الله 9 دی را
مثل خیلی روزهای بزرگ دیگر
به دست فراموشی می سپارند!
ناگهان دید کوهی از کینه به پاشده!
پ.ن:
بعضی حرف ها اگر گفته نشوند تبدیل به کینه خواهند شد!
دل هایی هستند مثل چاه
بعضی دردهایت را می خورند
و بعضی ایمانت را...!
پ.ن:
من اگر نتوانم چاهی شوم برای درد دلهایت / به درد همان سطل آشغال نارنجی کوچه تان می خورم!
خون شهدا را کرد رُژ لب هایش
تا عشوه گری کند در خیابان ها...!
پ.ن:
1. روی خون شهدا پا گذاشتند
به همین سادگی.
2. از دوستان بابت گذاشتن این تصویر عذرخواهی میکنم!
قابل توجه دست اندر کاران سکه و طلا!
آخرت مزرعه ای ست که
دو جور می توانی بسازی اش!
گناه بکار و آتش درو کن...
طاعت بکار و طلا درو کن!
ذبح کردی دلم را
بدون قطره ای محبت
تشنه ی تشنه...
پ.ن:
تا تشنگی من را دید / از روی قصد / پیاله پیاله برای دیگران پر کرد / تا بیشتر بسوزاند مرا... /.
استاد می گفت:
این روضه ها ، این هیئت ها
عَلَمی ست
که امانت دست ما داده اند!
پ.ن:
1. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - ما منتظر منتقم فاطمه هستیم...
روزی می رسد که بر فراز خرابه های کاخ ستم
پرچم عدالتت را برپا کنیم...
پ.ن:
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - ما منتظر منتقم فاطمه هستیم...
این لباس خاکی یادبودی ست
از لباس خاکی حسیـــــــن...