سربازی
تا سربازی مان را در خدمت اهل بیت بودیم...
تا سربازی مان را در خدمت اهل بیت بودیم...
به یک سیب شیرین
زمان می برد اما
به فساد کشاندن همان سیب شیرین
به اندازه ی یک چشم به هم زدن هم زمان نمی خواهد!
سرباز خودت
قبول کن حسین!
پ.ن:
1.فرماندهی ازآن توست...
2. خدمت اینجا را ، سربازی تو می دانم/.
دعا را رها و
به انذار بسنده کرده ایم!
پ.ن:
اهل بیت
هم انذار می دادند
و هم دعا می کردند...
هدیه ای ست که با دعا
به دوستت تقدیم خواهی کرد!
پ.ن:
از تمامی دوستان با معرفت/التماس دعا داریم.
سنگینی چشم ها
با یک آب زدن از بین می رود
اما
تو بگو سنگینی دل را چه کنم؟!!!
پ.ن:
دیگر قطره ای اشک هم نمانده تا دل را بشویم...
به خیلی جاها رسید
اما
به خدا هرگز!
گره کور زده ام
به ضریح دستانت!
پ.ن:
/من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند ،
خدا هر آنچه کند از توام جدا نکند/.
تو و آغوش من
جز این خلوتی را نمی طلبم!
شیرینی با تو بودن خریدم!
رویایم با خیال تو گلستان شد
دنیایم چه خواهد شد
اگر بیایی؟
از این که دوستت دارن؟!
از این که پیام عاشقانه برات می فرستن؟!
بلاخره آدم یه جا سیر می شه! نه؟!
بگذریم! حالت چطوره؟!!!
"مع"
اشک خدا را
از چشمان تو جاری می کند
یاصاحب الزمان...
پ.ن:
این روزها /توبه/ می خواهم.... الهم ارزقنی...
معذرت خواهی از بنده ات
دست و پا می زدیم
برای عذر خواهی از تو هم...
خدا پرده از گناهان ما بر می داشت!
پ.ن:
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَكَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ
که با این همه بار گناه
باز هم حس خوب بودن دارم!
همین گناهان صغیره اند/.
بر مزار شهدا
سند محکم
روضه ی هفتگی ماست!
مخواه که از تو دل بکنم
عاجزم... عاجز...
مادر گفته از ماه صفر گذشته ست
اما
پیرهن سیاه من...
کاش ساده بود دل کندن از تو
پ.ن:
عجیب عادت کرده ام ، به لباس عزای تو/.
در موزه ی عبرت هایم خواهم گذاشت/.
پ.ن:
از اول هم گفته بودم راه ما از هم جداست!
روزی از این سلول ابهام به سوی
طناب دار حقیقت خواهم رفت...
پ.ن:
*** دعا کن آن روز نرسد!/ که دیگر مثل منی را نخواهی داشت!
عالمی را فرهاد می کند
حسیـــــــــــــــــن...
وقتی "خدا" کارت داشت
خودت را به خواب بزن!
گفت: باشد!
و از آن پس بود که...
وقتی شیطان کارش داشت
خودش را به خواب می زد!
پ.ن:
1.این حس خواب و خستگی را باید برای گناه بگذاریم نه نماز!
2. مومن زرنگ است! همین/.
اصحاب حسین
عاشورا را
تجربه کرده بودند
در کربلای نفسشان!
پ.ن:
وقتی در کربلای نفست / در مقابل تمام رذیلت ها و فسادها / توانستی عاشورایی به پا کنی / آن وقت جزو اصحاب حسین خواهی بود/.
به نتیجه نرسیده است
دنیا ، پایانی به خود نخواهد دید!
فرار از جمع
آفت دوستی های امروزی ست/.
زاده ی گناه
و
گناه
زاده ی تنهایی ست!
وقتی
تو کتاب ها را در سرت جا به جا می کنی
و من در کیف چرمی ام!
پ.ن:
ای وای از عالم بی عمل!